سرزمین ما ....

سینه میسوزانی ای دل چو می آغازی سخن...

سرزمین ما ....

سینه میسوزانی ای دل چو می آغازی سخن...

مردن

بیرنگ تر از آنم که بیرنگ بمیرم ، از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم ، من آمده بودم که تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم ، تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم ، شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم